مصاحبه باجاری های سینمای ایران

بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما

تبلیغات

http://doctorwp.com/wp-content/uploads/2014/01/ads-120-240-8.gif

نویسنده

تبلیغات

مصاحبه باجاری های سینمای ایران

بازدید: 1368

به گزارش باشگاه خبرنگاران;نوشت: با اين‌که خيلي خسته هستند و روزهاي پرکار و البته پرحاشيه‌اي را پشت سر مي‌گذارند اما فوق‌العاده پرانرژي هستند. مدام با هم شوخي مي‌کنند و با صميميت مي‌خندند. آن‌قدر که اصلا زمان را حس نمي‌کنم.

بهاره رهنما و شقايق دهقان اين روزها در نمايش «اسپانيايي» به کارگرداني شيوا اردويي در فرهنگسراي نياوران روي صحنه رفته‌اند و نقش دو خواهر را بازي مي‌کنند. البته آنها با هم نسبت فاميلي هم دارند و جاري هستند.



رهنما همسر پيمان قاسمخاني و دهقان همسر مهراب قاسمخاني است که هر دو از فيلمنامه‌نويسان موفق کشورمان هستند. با اين دو جاري که اين روزها روي صحنه نمايش خواهر هم شده‌اند گفت‌وگويي انجام داديم. رهنما در اين گفت‌وگو توضيحاتي هم درباره حواشي روزهاي اخير و شکايتش از يک منتقد را ارائه کرد.

خواهرها کمتر به هم حسادت مي‌کنند اما جاري‌ها خيلي زياد. شما در نمايش اسپانيايي دو خواهر هستيد که يکي نسبت به ديگري حسادت دارد. راستش را بگوييد در عالم جاري بودن تا به حال نسبت به هم حسادت داشته‌ايد؟

دهقان: بله من به بهار خيلي حسادت مي‌کنم. مي‌تواند اين همه درست براي خودش برنامه‌ريزي کند و اين همه خوب کار کند.

رهنما: شوخي مي‌کند... شوخي مي‌کند...

دهقان: نه جدي مي‌گويم. خيلي انرژي دارد.

پس از آن حسادت‌هاي خوب داريد.

دهقان: نمي‌دانم اسمش چيست.

رهنما: دروغ مي‌گويد، فکر مي‌کنم ما خيلي همديگر را مي‌پسنديم. چيزهايي در وجود شقايق هست که براي من هم غبطه‌آور است؛ آرامش، صبوري، متانت و بلندنظري که من هيچ‌کدام اينها را ندارم. سال‌هاي اخير خيلي کم صبر شده‌ام، واکنش‌هاي آني نشان مي‌دهم که با خودم مي‌گويم اگر کمي صبر مي‌کردم اين کار را انجام نمي‌دادم. من با شقايق از خواهر هم نزديک‌ترم و اين به دليل پسند روحي‌اي است که نسبت به هم داريم.

دهقان: گاهي به بهار مي‌گويم اگر با هم فاميل هم نبوديم و تو را در دبيرستان مي‌ديدم حتما با تو دوست مي‌شدم.

از اولين برخوردتان همين حس را داشتيد؟

رهنما: من اولين‌بار شقايق را در يک جمعي ديدم و چند سال بعد با مهراب ازدواج کرد. من در آن مهماني با خودم گفتم چقدر شقايق از تصويرش در سريال‌ها مهربان‌تر و زيباتر است. آن زمان کارهاي کمدي تيپ مد بود و شقايق هم در همين کارها بازي مي‌کرد. وقتي ديدمش با خودم گفتم چقدر آدم حسابي است. خيلي مودب و شيک. بعدا که فاميلمان شد فهميدم آدم حسابي نيست. (هر دو مي‌خندند)

دهقان: ديگر شدم فاميل شوهر و قوم ظالمين (دوباره مي‌خندند)

برويم سراغ نمايش. چه شد که تصميم گرفتيد در نمايش اسپانيايي بازي کنيد و چه اتفاقي افتاد که به هم پيوستيد؟

دهقان: (با خنده) راستش بهاره مرا به خودش پيوست کرد. از آنجا‌ که طي اين سال‌ها کارهايي که در تئاتر انجام داده همه موفق و حساب شده بوده مطمئن بودم انتخاب اشتباهي نداشته و قطعا اين کارش هم مثل ديگر کارهايش خوب است. من هم از قبل با اين نقش آشنا بودم و وقتي بهار بازي در اين نمايش را پيشنهاد کرد خيلي خوشحال شدم، چون هميشه دوست داشتم اين نقش را بازي کنم. بعد هم وقتي با شيوا اردويي تمرين را شروع کرديم آنقدر خيالم راحت شد که خودم را سپردم به گروه.

رهنما: واقعيت اين است که من هميشه دوست داشتم شقايق وارد تئاتر شود. يک بخشي به‌خاطر توانايي بازي‌اش است، چون در سينما و تلويزيون فقط بخشي از قابليت‌هاي بازيگران ديده مي‌شود و واقعا تا زماني که يک بازيگر تئاتر را امتحان نکند نمي‌تواند محکي بر توانايي بازيگري‌اش داشته باشد.

هميشه فکر مي‌کردم شقايق بازيگر خيلي خوب و توانمندي است پس بايد تئاتر را هم تجربه کند. من اين عقيده را درباره بهنوش بختياري هم داشتم. آدم مي‌تواند حس کند اين افراد در دنياي تئاتر راحت هستند و مي‌توانند خيلي خوب جلوه کنند. چون تئاتر يک خودماني بودن و اخلاصي را مي‌خواهد که هر کسي نمي‌تواند آن را داشته باشد و با خودش روي صحنه بياورد. کساني که فضاي ستاره بودن برايشان جذاب است نمي‌توانند در تئاتر حس خوبي داشته باشند. دوستان خوبي در سينما دارم که مي‌گويند ما يک بار تئاتر کار کرديم و ديگر کلاهمان هم بيفتد طرف تئاتر نمي‌رويم برداريم. يعني در تئاتر به آنها خوش نگذشته است.

برسيم به اين‌که چرا شقايق براي نقش اورليا انتخاب شد. شيوا اردويي براي اين نقش خيلي حساسيت داشت. با هم درباره بازيگران زيادي صحبت کرديم و خانم اردويي اولين بار گفت اگر شقايق هم مي‌آمد خيلي خوب مي‌شد. گفتم خيلي دوست دارم شقايق تئاتر کار کند اما فکر مي‌کنم سر يک سريال است. چون پيشنهاد کار زياد دارد و احتمال مي‌دادم نتواند بيايد. مثلا سر تئاتر «زنان شکسپير» هم يکي از گزينه‌هاي اصلي من بود اما از نظر زماني نمي‌توانست برنامه‌هايش را با ما هماهنگ کند. اما اين بار همه چيز دست به دست هم داد که شقايق بيايد اما واقعيت اين است که خود کارگردان هم براي بازي اين نقش روي اسامي خيلي محدودي نظر داشت.

مطمئن بوديد که خانم دهقان مي‌تواند از پس اين نقش برآيد؟

رهنما: راستش اولش مطمئن نبودم چون خيلي نقش سختي است. قبل از آمدن شقايق براي اين نقش، بازيگر پيدا نمي‌کرديم. خانم اردويي به من گفت يک‌بار اين نقش را بخوانم و اگر دوست داشتم آن را بازي کنم. من اين نقش را خواندم. وقتي شب رفتم خانه به حدي ضربان مغز و قلبم بالا بود که احساس مي‌کردم توي شقيقه‌ام نبض مي‌زند. چون بار احساسي اين نقش خيلي سنگين است.

ما در نمايشنامه‌هاي ياسمينا رضا هميشه شاهد فروپاشي عصبي يک زن هستيم. در زندگي سه گانه، خداي کشتار، اسپانيايي و برخي آثار ديگرش اين اتفاق رخ مي‌دهد. مدام فکر مي‌کردم شقايق چگونه مي‌خواهد اين نقش را دربياورد، اما حالا واقعا شگفت‌زده هستم و بدون اين‌که هيچ ربطي به فاميل بودنمان داشته باشد، مي‌گويم خيلي نقش را خوب درآورده. چيزي که از شقايق ياد گرفتم اين است که کنترل احساس و تکنيکش در بازي بيشتر دست خودش است. در نمايش صحنه‌اي است که بازيگر خنده و گريه را در فاصله‌اي کم دارد، شقايق گريه مي‌کند اما بعد حالش خوب است. من در نمايشنامه «چشم‌هايي که مال توست» هر شب تا سه ساعت بعد از بازي‌ام حتي اگر مهمان هم بودم هر کسي با من حرف مي‌زد در حال و هواي نمايش بودم و بغض داشتم.

دهقان: من بي‌احساسم. (با خنده)

رهنما: نه کنترل احساسش در بازيگري دستش است.

‌من هم فکر نمي‌کردم‌ خوب بازي کنيد. چون خيلي سال است تئاتر نداشتيد و از طرف ديگر اغلب بازيگراني که از سينما و تلويزيون به تئاتر مي‌آيند خوب بازي نمي‌کنند. راستش من منتظر بودم شما هم خوب بازي نکنيد، اما بازي‌تان خوب بود . آدم حسادت و سرخوردگي ناشي از حسادتي را که نقش شما داشت، حس مي‌کرد.

رهنما: عبارت خيلي خوبي را به کار برديد. چون حسادت نقش اورليا ناشي از بدجنسي نيست. از ‌سرخوردگي است و آدم کاملا با آن احساس همذات‌پنداري کرده و برايش دلسوزي مي‌کند. بخصوص‌ در جامعه‌اي که ما زندگي مي‌کنيم در کار و حرفه خودمان در برابر آرمان‌ها و آرزوهايمان خيلي جاها اين سرخوردگي را حس مي‌کنيم.

دهقان: خدا را شکر که توانستم از پس نقش برآيم. راستش بين دو کار تئاتري که انجام دادم فاصله زيادي افتاد ولي چون تجربه‌اش را داشتم مي‌دانستم کار راحتي نيست. قبلا آمدن بازيگران سينما و تلويزيون به تئاتر خيلي کار دشواري بود و چند سالي است که اين کار راحت انجام مي‌شود. به نظر من اتفاق خوبي است که بازيگران غير تئاتري هم خودشان را محک بزنند و مخاطب هم ببيند که اين بازيگر توانايي انجام اين کار را دارد يا نه. در چند سال اخير پيشنهادهايي داشتم اما مي‌دانستم کار تئاتر سخت است. براي همين منتظر بودم فرصتي پيش بيايد که کار ديگري نداشته باشم و فقط متمرکز شوم روي تئاتر. همان‌طور که بهاره گفت من قبل از اين کار سر سريال بودم و اين کار به من پيشنهاد شد. من تمام وقتم را گذاشتم که بتوانم از پس اين کار برآيم.

چه سريالي؟

يک سريال که به دليل مشکلات مالي نصفه ماند. «يادداشت‌هاي يک زن خانه‌دار» که کارگردانش آقاي مسعود کرامتي بود اما به دلايل مالي فعلا متوقف شده است.

خانم رهنما گفتند از پس بازي در نقش اورليا برنمي‌آمدند. شما از پس بازي در نقش ايشان يعني نوريا برمي‌آمديد؟

دهقان: بهار واقعا تواضع دارد که اين حرف را مي‌زند. او بازيگر خوبي است و مي‌تواند.

رهنما: بعد احساسي‌ اش واقعا سنگين است. به اين خاطر دوست نداشتم بازي کنم.

دهقان: نمي‌دانم. من به نقش نوريا فکر نکردم و فقط به اورليا فکر کردم.

رهنما: من بعد از بازي در چند نقش مازوخيستي که نمايش «عامدانه عاشقانه قاتلانه» هم يکي از آنها بود که به خاطرش کانديدا هم شدم يا «چشم‌هايي که مال توست» بيشتر دوست داشتم نقشي را بازي کنم که بار احساسي‌اش کمتر باشد. نوريا بيشتر استايل يا بيانش مهم است تا بار احساسي‌اش، ولي از يک جهاتي روحيه و موقعيتش خيلي شبيه من است ولي اخلاقش اصلا. اوايل که اين نقش را بازي مي‌کردم کمي مي‌ترسيدم و با خودم مي‌گفتم من تا به حال دنيا را اين‌قدر متکبر و متفرعن نگاه نکرده‌ام.

خيلي سعي مي‌کردم بتوانم از پس اين بعد شخصيت نوريا هم برآيم. البته شيوا اردويي خيلي به من کمک کرد، او دو سال براي اين نمايش زحمت کشيد و با وجود اين‌که مي‌گويند کارگردان نبايد دراماتورژي اثرش را هم خودش انجام دهد، او دراماتورژي خيلي خوبي هم داشته است.

خانم دهقان شما بعد از سال‌ها تئاتر کار کرديد. اگر باز هم پيشنهاد شود مي‌پذيريد؟

تجربه خيلي خوبي بود اما واقعا اين‌که در سينما، تئاتر يا تلويزيون کار کنم برايم فرقي ندارد و فقط دوست دارم بتوانم با نقشي که بازي مي‌کنم درگير شوم.

پس مثل خيلي‌ها جوگير نشده‌ايد.

نه.

خانم رهنما تصور مي‌کنم شما تئاتر را بيشتر دوست داريد.

بله. من در تئاتر خيلي راحت‌ترم. نظم زندگي‌ام بيشتر است و طول روز را مي‌توانم کارهايي که بيشتر دوست دارم، انجام دهم. اصلا فکر مي‌کنم اولش اشتباهي رفتم سراغ سينما و تلويزيون. بزرگاني مثل هوشنگ گلمکاني و ليلي گلستان و ديگر کساني که درباره حضور من در تئاتر مطلب نوشته‌اند، معتقدند حضور من در تئاتر درست‌تر است تا در عرصه‌هاي ديگر.

من سه سال پيش يک جايي پرکاري‌ام را در سينما و تلويزيون قطع کردم و ادبيات و تئاتر را انتخاب کردم. اين موارد حالا زندگي من است. ولي گاهي اگر فيلم يا سريال خوبي پيش بيايد، انتخاب مي‌کنم. مثلا پيشنهاد متفاوتي از آقاي سام قريبيان داشتم که در «360 درجه» بازي کردم. خيلي تجربه متفاوتي بود و ديدم نقشي است که کسي فکر نمي‌کند من آن را بازي کنم، پس آن را پذيرفتم. من امسال با دو کارگردان کار اولي در سينما و تئاتر کار کردم که هر دو بسيار کوشا، فعال و مودب و متين بودند.

اين نکته خيلي مهمي است، فکر مي‌کنم نسل کارگردان‌هايي که با داد و ديکتاتوري و سلطه روي بازيگرها پيش مي‌رفتند همه جاي دنيا گذشته است. من هم در اين سن ترجيح مي‌دهم با کارگردان‌هاي جواني کار کنم که انگيزه و فضاي امنيت رواني کارشان بيشتر است تا اين‌که صرفا به‌خاطر يک اسم بزرگ بخواهم کاري را انجام دهم که روي اعصاب باشد.

خانم دهقان من چند برخورد در نشست‌هاي مختلف از شما داشته و شاهد برخورد منطقي‌تان با منتقدان بوده‌ام، اما دوست دارم از خودتان بپرسم تا چه حد نقدپذير هستيد و اگر کسي بازي شما را دوست نداشته باشد ناراحت مي‌شويد؟

خب هيچ‌کس خوشحال نمي‌شود که ديگران بازي‌اش را دوست نداشته باشند، اما من سعي مي‌کنم اکثريت را در نظر بگيرم و مي‌سنجم ببينم تعداد کساني که کارم را دوست داشتند بيشتر است يا کساني که دوست نداشتند. نقدهايي درباره کار و حضورم در تئاتر هم شنيده‌ام. برخي مي‌گويند هيچ فرقي نکرده‌ام و مثل کارهاي تلويزيوني‌ام همين جوري جيغ جيغ مي‌کنم، پس معلوم مي‌شود اين فرد در تلويزيون هم بازي‌ام را دوست نداشته و در نظرش جيغ جيغ بوده.

رهنما: اتفاقا من در اسپانيايي بُعد جديدي از وجود شقايق را کشف کردم و ديدم او بازيگر اهل تحليلي است و شخصيت را در ذهن خودش مي‌سازد و بررسي مي‌کند. اين خصيصه بازيگران تئاتر است.

دهقان: حالا فهميديد چرا دوست داشتم با بهاره دوست شوم. (با خنده)

خانم رهنما برخورد شما با منتقدانتان چگونه بوده است؟ راستش اين سوال را بيشتر به‌خاطر حواشي‌اي که اين روزها براي شما پيش آمده، مي‌پرسم. تمايلي داريد در اين باره صحبت کنيم؟

بله. اتفاقا خيلي هم خوشحال مي‌شوم؛ چون رسانه‌ها واقعا مي‌توانند کمک کنند. من فکر مي‌کنم قضيه به موجي تبديل شده که با توهين به هانيه توسلي شروع شد. البته قبل‌تر به همايون شجريان هم توهين شده بود. در واقع به آدم‌هايي حمله شده که رسما از من آرام‌تر و روشنفکرتر بوده‌اند و به نظر من از نجابتشان سوءاستفاده شده است. ما همه بندگان خدا هستيم و نزد او يکسانيم، اما ما معروف هستيم نه به معني اين‌که از ديگر بندگان خدا برتر باشيم، به معناي اين‌که مردم به ما توجه دارند. وقتي به بازيگري توهين مي‌شود مردم هم ناراحت مي‌شوند چون سال‌هاست با آن هنرمند زندگي کرده‌اند. وقتي اين اتفاق مي‌افتد و آدم‌ها با صبوري از کنارش مي‌گذرند، مدام تکرار مي‌شود.

در مورد ماجراي من چيزي که غم‌انگيز بود اين است که اين آدم اهل کتاب است و مترجم. براي من خيلي عجيب بود نوع ادبياتي که با يک خانم اين‌طور صحبت شود. چگونه درباره فيزيک و ظاهر يک خانم با لحن تحقيرآميز در فضاي مجازي صحبت و فراتر از آن اعتقادات او هم وارد ماجرا شده. من ابتدا اهميت ندادم اما کلام ايشان از فحش و توهين فراتر رفته بود و اطرافيان من از خواهرم که در خارج از کشور زندگي مي‌کند تا مدير فن پيج من در فضاي مجازي همگي متحير بودند و واکنش نشان مي‌دادند. متعجب بودند و فکر مي‌کردند اين آدم با من مشکل شخصي دارد. من هم توضيح مي‌دادم که اصلا او را نمي‌شناسم.

چند مطلب را با پروفايل‌هاي جعلي مختلف و کامنت‌هاي نامناسب ديگري هم گذاشتند. ماجرا ادامه پيدا کرد به مهراب، برادر همسرم و پيمان قاسمخاني، همسرم رسيد. به همين جا هم ختم نشد و بعد از اين به مجموعه زندگي شخصي ما پرداختند و توهين کردند. موارد عجيب و غريبي را به ما نسبت دادند! اگر اين آدم‌ها خوشحال مي‌شوند من با صراحت مي‌گويم تا بخوانند و بدانند که بله ! ما در اين يک هفته خيلي اذيت شديم. ما انسانيم و در يک آزمون خيلي عجيب قرار گرفتيم؛ اين‌که بايد از کنار اين انسان‌ها بگذريم که تغذيه نشوند بابت ديده شوند و ديگر اين‌که يک نفر بايد جلوي اينها بايستد تا ثابت شود در اين مملکت قوانيني وجود دارد و بي‌قانوني نيست که هر آدمي بتواند نسبت ناروايي به ديگران بدهد. يکي براي اثبات قانونمندي و ديگري اين‌که جوان‌هايي که وارد عرصه نقد مي‌شوند بدانند هتاکي نقد نيست. تصميم به شکايت گرفتيم.

يعني شما در موارد ديگر با منتقدانتان مشکلي پيدا نمي‌کنيد و نظراتشان را مي‌پذيريد؟

من هميشه منتقد داشته‌ام اما هيچ‌گاه با آنها بي‌ادبانه برخورد نکرده‌ام. اگر کارم را دوست نداشته‌اند با هم وارد صحبت شده‌ايم. حتي مردم خيلي مودبانه يا با نگراني درباره مسأله اضافه وزنم با من صحبت کرده‌اند و من اصلا واکنش بدي نشان نداده‌ام. هميشه با مردم راحت بوده و هيچ مشکلي را از مردم پنهان نکرده‌ام. من با ادبيات هتاکي و مجرمانه اين آدم مشکل دارم‌. با همسرم و وکيل خانوادگي‌مان به اين نتيجه رسيديم که به هر حال سن و سال ما و اين‌که من کنار بازيگري و نويسندگي، تدريس مي‌کنم ايجاب مي‌کند از اين فرد شکايت کنيم.

با اين‌که شايد اين آدم خوشحال‌تر شود چنانکه نوشته و مرتب دارد مي‌گويد چرا من را نمي‌گيريد و چرا هيچ قانوني وجود ندارد که من را بگيرد. ما مي‌توانيم ببينيم فريادرسي هست تا جلوي تسري اين نوع جرائم در فضاي مجازي گرفته شود. چون وقتي فرد با قانون مواجه شود ديگر دست به اين کار نمي‌زند.

آقاي صديقي، منتقد تئاتر اصلا بازي من و دو کار آخرم را دوست نداشت و به نظرش حضور من در نمايش زنان شکسپير و آرسنيک غلط بود. آمد کار را ديد و در پايان نمايش حتي برايمان دست نزد و آشنايي ما از همين جا شروع شد. گفتم چرا دست نزديد؟ کار را دوست نداشتيد؟ گفت به نظر من نبايد در اين کارها بازي مي‌کرديد. ادبيات محترمانه ايشان باعث شد ما با هم نمايشنامه‌خواني و کار کنيم و حالا هم کارهاي مشترک ديگري داريم. برخورد اين منتقد هتاک به گونه‌اي بود که حتي سايت‌هاي منتقد من از من دفاع کردند. چرا؟ چون من با منتقدانم هيچ وقت بي‌ادبانه رفتار نکرده‌ام. ضمن اين‌که درباره اين آقا مساله، جناحي و فردي نيست بلکه مساله اين است که چطور يک نفر به خودش اجازه مي‌دهد درباره يک زن ايراني در يک فضاي مجازي چنين حرف‌هايي بزند.

واکنش مردم به اين ماجراها چه بوده است؟

رهنما: رامين ناصر نصير مي‌گفت ماجرا شده مثل دعوايي که در خيابان مي‌شود و همه مي‌ايستند و تماشا مي‌کنند. اظهار نظرهاي عجيب و غريب مي‌شود. نمي‌گويم همه مردم اما. . .

دهقان: اعصاب‌مان ضعيف شده است و به تماشاي چالش‌ها مي‌ايستيم.

رهنما: خيلي‌ها اصل مساله را نخوانده‌اند، مي‌گويند کجا خانم رهنما را در خيابان زده‌اند! اما من مي‌گويم اين کار اسيدپاشي اينترنتي است. تاثيرش در زندگي کمتر است اما حرکت مثل اسيدپاشي است. اتفاقي که افتاده اين است که حتي منتقدان من هم از اين ادبيات راضي نيستند.

فقط حسن ماجرا اين است که اين‌گونه حرکت‌ها مثل همين دعواهاي خياباني زود فراموش مي‌شود و افراد هتاک نمي‌توانند جايي در ذهن مردم باز کنند و مساله زود فراموش مي‌شود. شما در برابر سخنان اين فرد منتقد واکنش نشان داديد. فکر نمي‌کنيد بهتر بود از اين بعد وارد مي‌شديد که مقتل‌خواني هم يک هنر است و هر هنرمند معتقدي حق دارد اين کار را انجام دهد؟

ببينيد مقتل‌خواني برايم مهم است. يک جاهايي خط قرمز هر آدمي است. يک فرد مي‌تواند جايي من را ببيند و مسخره‌ام کند و بپرسد که چرا مقتل خوانده‌ام. من هم جوابش را بدهم، اما کسي حق ندارد در يک فضاي عمومي با مخاطب فراوان به من به‌خاطر اعتقاد شخصي‌ام هتاکي کند.

نکته دوم اين‌که من در اينستاگرام خودم نوشتم که جريحه‌دار شدم از تمسخر مقدساتي که از بچگي با آن بزرگ شدم. مقدسات هر آدمي مثل ناموس و خانواده‌اش است، من هيچ ناسزايي به اين آقا نگفتم. خودم حقوق خوانده‌ام و مي‌دانم بايد چگونه با رفتار ايشان برخورد کنم اما حرف‌هايي که زدم به‌خاطر حساسيت‌هايي بود که روي اعتقاداتم داشتم، ايشان روي خط قرمزهايم دست گذاشت. شايد به ظاهرم نيايد اما اعتقاداتم برايم خيلي مهم است و خلاصه دعوا سر مجلسي است که صاحبش نه منم نه آن آقا و اميدوارم صاحب آن مجلس خودش بين ما قضاوت کند.

شايد خيلي‌ها حوصله خواندن مصاحبه يا نوشته‌هاي او را نداشته باشند اما مي‌خواهم اين نکته را بگويم که برخي حالشان بد است که چرا من اينقدر کار مي‌کنم، چرا مي‌نويسم، زنداني آزاد مي‌کنم، گالري مي‌روم و... اينها ايرادهاي مطرح شده در نقد اين آقاست. ايرادها سخيف است. جامعه‌اي که به سمت کندي و تنبلي رفته آدم‌هاي فعال را برنمي‌تابد اما من تا وقتي زنده‌ام همين قدر پرانرژي خواهم بود



Posted : پنج شنبه 13 آذر 1393_ساعت: 3:46

برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات()

نظرات


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:

تبلیغات

http://doctorwp.com/wp-content/uploads/2014/01/ads-120-240-8.gif

خبرنامه

برای دریافت بهترین مطالب اینترنت درخبرنامه وبلاگ ورامین98 عضو شوید





تماس بامن

تماس با ما

آمار

آمار مطالب آمار مطالب
کل مطالب کل مطالب : 249
کل نظرات کل نظرات : 71
آمار بازدیدآمار بازدید
افراد آنلاین آنلاین : 1
بازدید امروز امروز : 223
بازدید دیروز دیروز : 838
ورودی امروز گوگل گوگل امروز : 22
ورودی گوگل دیروز گوگل دیروز : 84
آي پي امروز آي پي امروز : 74
آي پي ديروز آي پي ديروز : 279
بازدید هفته بازدید هفته : 1061
بازدید ماه بازدید ماه : 5497
بازدید سال بازدید سال : 42525
بازدید کلی بازدید کلی : 144187

اطلاعات شما اطلاعات شما
آی پی آی پی : 13.58.200.16
مرورگر مرورگر :
سیستم عامل سیستم عامل :
تاریخ امروز امروز :

ورود کاربران

نام کاربری
رمز عبور

» رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری

چت باکس


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

http://8pic.ir/images/h5rw8az68xohncdse153.gif تبادل لینک هوشمندhttp://8pic.ir/images/h5rw8az68xohncdse153.gif

برای تبادل لینک

ابتدامارا با عنوان

◄♫ تـفـریـحـی ♫►

وآدرس

www.varamin0098.Loxblog.com

لینک نماییدوازطریق

اینجابه من اطلاع بدهید